شاعر : رضاباقریان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
از نسل حـیدرم،حسنی زادهام عمو ازکوچکی به دست تودلدادهام عمو
با سن وسال کـوچکـم آمادهام عمو افـتادهای زمین ومن افـتادهامعـمو
حـالازمـان مـردی وپـیکـارم آمده
بـابـایـم ازمـدیـنـه بـه دیـدارم آمـده
کُـشتـه شدن به راه توباشدسعـادتم چـشم انـتـظار لحـظۀ پـاک شهـادتم
مـن هـم مـدافـع حـرمـم، از ارادتـم هوهوی ذوالـفـقـار من اوج عـبادتم
ابن الحسن فـدای جراحاتپیکـرت
من مُردهام مگرکه بیفتد زتن سرت
دیـدم بـریـده شـد نـفـسِ ربّـنـایِ تـو درزیردست وپاست عمو دست و پای تو
میآمد از اَواخـرِ مقـتـل صـدای تو ازخـیـمه آمدم که بـمـیـرم برای تو
خوردم قسم به فاطمه،تا زندهامعمو
با سنّ کم برای تورزمنـدهام عـمو
هرطورشد دویدم وبیحال دیدمت در لحـظـۀ وصـالِ به آمـالدیدمت
اصلاً تو را بدون پَـروبال دیدمت وقتی رسیدم،در تهِ گـودال دیـدمت
دیدم که شمرروی تنت راه میرود
دارد نـفـس ز سیـنـۀ تو آه، میرود
دستم اگـر شکـسته،فـدایِ سـرِ شما این حنجرم فـدای عـلیاصغـرِشما
امـروزکه فـتـادم عـمـو دربرِشما شد زنده روضههای غـمِ مادرشما
ازمادرت شکست اگرپهلو،ایعمو ازمن بریده شد به رهت بازو،ای عمو